حسابداری

حسابداری

تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان
حسابداری

حسابداری

تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان

طنز حسابداری


  

تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.

آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.

هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.

پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.

آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.

نظرات 6 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام خیلی قشنگ بود

علی پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:11 ق.ظ http://saberiali.blogsky.com

بسیار عالی بود. خدا قوت

سید سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:08 ق.ظ

طنز جالبی بود دمت گرم شاعر .....

Roya s.b سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:19 ب.ظ http://meslemah.mihanblog.com/

و من هنوز و تا همیشه به همین یک آیه دلخوشم :
“بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهربانم !”

Roya s.b سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ http://meslemah.mihanblog.com/

تنهایی یعنی وقتی پرستار گفت : همراه بیمار … ولی کسی نبود جواب بده !

آهسته گفتم : ببخشید کسی همراه من نیست …
من تنهـــــــــــام ..

sara سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ http://shabhayenilofari.mihanblog.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد